
سکوتم را خفه میکنم و فریاد میزنم
کنج چاردیواری نشستهام لیوان چای را برمیدارم و لَختی از آن مینوشم. گذشته همانند یک فیلم در پندارم سپری میشود به کنون میرسم و به آینده میاندیشم. آیا در راه درستی گام برداشتم؟ آیا از آنچه اکنون هستم خشنودم یا…
روزنوشت های من پیرامون آنچه برایم رخ میدهد
کنج چاردیواری نشستهام لیوان چای را برمیدارم و لَختی از آن مینوشم. گذشته همانند یک فیلم در پندارم سپری میشود به کنون میرسم و به آینده میاندیشم. آیا در راه درستی گام برداشتم؟ آیا از آنچه اکنون هستم خشنودم یا…
هر روز، آغازی دوباره است. آغازی دوباره برای زیبا کردن زندگی یا برداشتن قلمویی از گه و مدفوع و مالیدنش به برگههای زندگی. با شیوهی نقاشی و رنگآمیزی کسی کاری ندارم شاید هم کسی پیدا شود و بخواهد زندگیش را…
بر پایهی آیینی که هر سال به جا میآورم امسال هم نوشتهای دربارهی سالی که سپری کردم مینویسم. انگار همین دیروز بود که دربارهی سال ۱۳۹۴ در وبسایتم نوشتم. چه زود میگذرد این همان گنج گرانبهاییست که هنگامه یا زمان…
همیشه خانمها از این که برخی از آقایان در تاکسی به درستی نمینشینند و یا خود را به خانمها میچسبانند گلایه میکنند من هم از این گروه مردها که برخورد اجتماعی را به درستی نیاموختهاند بیزارم. بارها دیده شده درون…
روزی که دنبال فرتور پسزمینه برای موبایلم گشتم را خوب به یاد دارم پس از کلنجار رفتن فراوان دو فرتور خوب پیدا کردم فرتورهایی که هر کسی با دیدنشان، پرسشهایی پیرامون آنها از من میکند. بر آن شدم که اینجا دربارهی…
اگر از کاربران دوستدار گوگل کروم باشید و مرورگرتان بهروز باشد با دردسر از کار افتادن نیمفاصله یا نیممیانجی روبهرو شدهاید. همانگونه که میدانید واژههایی مانند «میشود، بهینهسازی، برنامهنویسی و…) با نیمفاصله نوشته میشوند. بارها تلاش کردم تا این آیین…
در این یک هفته فراز و نشیبهای گوناگونی را پشت سر نهادم و امروز میخواهم در این باره بنویسم نخستین کاری که انجام دادم این بود که از توییتر و فیسبوک چشمپوشی کردم. با انجام این کار توانستم بیش از…
همانگونه که پیشتر گفتم برای یک دوره از شبکههای اجتماعی دوری کردم. توییتر و فیسبوک من در این چند روز تنها با نوشتههای وبسایتم بهروز میشد و کاری با آن نداشتم. اگر نوتیقیکیشن میآمد آن را بررسی میکردم ولی کاری…
چند ماه بود که در اندیشهی کار با اوبونتو بودم. برای من که سالهاست با ویندوز کار کردهام چنین کاری آسان نیست. بسیاری از نرمافزارهایی که من در ویندوز از آنها بهره میگیرم نمونهای برای لینوکس ندارند. برای نمونه اگر…
امروز همانند دیگر روزها نبود. آغازش با اندوه و امید بود چیزهای گوناگونی درونم روبهروی هم جای گرفته بودند به یاد خوابی که دیدم افتادم و تلاش کردم تا دستبند را درست کنم. نامهای نوشتم و همهی گفتههای دلم را…
دیشب خواب مادرم را دیدم گریه میکردم و میگفتم رفت. لبخند زد و گفت هست. اگر نبود این اشکها از چشمانت سرازیر نمیشد و فراموشش کرده بودی. پرسیدم چه کنم و گفت دستبند را درست کردی؟ گفتم نه. از خواب…
امروز داشتم به آهنگ به کسی بر نخوره از شهیار قنبری گوش میکردم و پس از شنیدنش بر آن شدم که کمی پنجرهها را ببندم زیرا این همه پنجرهی باز بس است دربارهی شبکههای اجتماعی سخن میگویم نه پنجرههای خانه…
مرا خواندی تا بیایم نم نم آمدم چون بارانی که میآید و نمیرود. به سان آتشی که در آتشکدهی پیرمان هنوز برافروخته است ماندنی شدم. نم نم آمدم که چون آتش بمانم افسوس که در نگاهت این باران بهاری که…
چند سالی هست که گروهی از مردم گمان میکنند که 7 آبان زادروز کورش بزرگ است. یکی از بدیهای پیشرفت فناوری این است که مردم کمتر به خواندن روی میآورند و زودباور شدهاند به سادگی در اینترنت میتوان باورهای مردم…
هر نامهای که آغاز شود پایانی هم خواهد داشت. خواه یک نامه به دوست باشد خواه پایاننامهای درون دانشگاه. در چند ماه گذشته بیش از آنکه به کارهای رادیو و نیز نویسندگی بپردازم سرگرم کارهای پژوهشی و پایاننامه بودم. و…