چند ماه بود که در اندیشهی کار با اوبونتو بودم. برای من که سالهاست با ویندوز کار کردهام چنین کاری آسان نیست. بسیاری از نرمافزارهایی که من در ویندوز از آنها بهره میگیرم نمونهای برای لینوکس ندارند. برای نمونه اگر سرپرست یک رادیوی اینترنتی باشید و بخواهید یک گفتوگوی زندهی رادیویی در اسکایپ داشته باشید باید از برنامهی SAMBC به همراه Virtual Audio Cable بهره بگیرید. اگر مانند من به انجام بازیهایی مانند اساسینزکرید دلبستگی داشته باشید ناچارید با ویندوز کار کنید. پس بر آن شدم که اوبونتو را روی یک فلش راهاندازی کنم تا بتوانم کامپیوتر کوچکی را همهجا به همراه داشته باشم.
از آنجایی که آگاهی در زمینهی شیوهی انجام این کار نداشتم از یک دوست لینوکسی کمک گرفتم پس از کمی مسخره شدن پذیرفت که اوبونتو را برای من روی فلش راهاندازی کند پس از یک ماه دیدم انجام نداده است.بگذریم هر کسی گرفتاریهایی دارد پس نمیتوان از دیگران آزرده شد.
امروز برای نخستین بار اوبونتو را روی فلش راهاندازی کردم. در نگاه نخست این سیستم عامل هیجانانگیز و گیجکننده است ولی پس از نیم ساعت کار با آن میتوانید از داشتن اوبونتو خشنود باشید. پیش از هر چیز چند برنامه را که در همین چند ساعت جایگزین ویندوز، در لینوکس کردم نام میبرم. من Notepad++ را بسیار دوست داشتم پس با کمی گشت و گذار Atom را یافتم که برنامهی بسیار خوبی است. Aptana هم جایگزین بسیار خوبی برای Dream Viewer است. به یاد داشته باشید که اگر بخواهید پخش زندهی رادیوی اینترنتی را انجام دهید بهترین برنامه برای این کار SAMBC است ولی اگر در لینوکس دنبال چیزی برای این کار بودید IDJC را به کار بگیرید.
اینها را گفتم ولی چند چیز را هم به یاد بسپارید. سیستم عامل چیزی است که شما را در انجام کارهایتان یاری میکند پس نیاز نیست از یک سیستم عامل ویژه (خواه لینوکس، ویندوز و یا مکینتاش) بهره بگیرید. باید ببینید چه چیزی پاسخگوی نیازهای شماست و آن را برگزینید. به یاد داشته باشید کار کردن با لینوکس، کلاس ندارد و شما را به دیگران هوشمند نشان نخواهد داد. اگر فلسفهی نرمافزار آزاد و متن باز را دوست دارید و یا گمان میکنید لینوکس همان چیزی است که شما به آن نیازمندید به آن بپیوندید.
ایول کار خوبی کردی
به اوبونتو خوش اومدی :D
سپاس معینی جون
من موندم تو این عکس رو از کجا گیر آوردی؟!
باحال که نه ولی خب مثل خود لینوکس تنش زاست ! هههه