خواستهای از خانمها: از کنار برو!
همیشه خانمها از این که برخی از آقایان در تاکسی به درستی نمینشینند و یا خود را به خانمها میچسبانند گلایه میکنند من هم از این گروه مردها که برخورد اجتماعی را به درستی نیاموختهاند بیزارم. بارها دیده شده درون تاکسی کنار آقایی نشستم که خود را به سرنشین کناری که دختر جوانیست میچسباند دختران در این زمینه بیشتر خاموش هستند و سکوت میکنند گاهی هم به سرنشین بیفرهنگ و عوضی هشدار میدهند شگفتآور این است که برخی از چنین مردانی خشمگین هم میشوند من در برخورد با چنین کسانی همیشه خودم رو جم و جورتر میکنم و به آن نادان میگویم: «بیا اینورتر یا جاتو با من عوض کن» در چنین برخوردهایی مرد ناچار میشود به خود بیاید و دختر جوان از من سپاسگزاری میکند گاهی هم کار به درگیری گفتاری میکشد. اینها را گفتم تا پیشزمینهای برای گلایهای مردانه از خانمها باشد.
پیشتر در نوشتهای پیرامون چالشی که هر روز با آن روبهرو هستم گفته بودم. اگر آقا باشید با چنین رخدادی روبهرو شدهاید و اگر خانم باشید از شما میخواهم خودتان را جای مردها بگذارید. درون یک پیادهروی باریک سه خانم در کنار هم به آهستگی راه میروند و گذر کردن کسانی که از روبهرو یا پشت سر میآیند را بر هم میزنند. هر روز چنین رخدادی بارها و بارها برای من پیش میآید چند بار به این دختران و خانمّها میگویم «ببخشید ببخشید» تا شاید کمی کنار بروند و من گذر کنم اما گوششان بدهکار نیست برخی از این خانمّها به پشت سرشان هم نگاه میکنند و باز هم گوششان بدهکار نیست گاهی هم نگاهی خشمگینانه به من میاندازند. چرا ما باید به خاطر نادانی و بیفرهنگی این خانمها به آنها ببخشید بگوییم؟ آیا پیادهرو دارایی پدرشان است؟ آیا دوست دارند برای نادانی و بیفرهنگیشان از آنّها پوزش بخواهیم؟ به راستی نمیدانم.
در این هنگام یا ناچار هستید از خیابان گذر کنید که کار نادرستیست و یا به سختی خود را از کنارشان رد کنید اگر ناخواسته دستتان با تن آنها برخورد کند فریاد میزنند و جوری رفتار میکنند که انگار به آنّها دستدرازی کردهاید. بارها و بارها شده است که در پیادهروی خانمهایی را دیدهام که با دوستانشان روبهرو میشوند و همانجا میایستند و با هم گفتوگو میکنند چرا نمیفهمند که باید کنار بایستند و بگذارند دیگران هم گذر کند. یا دختری را میبینم که نگاهش به گوشیش دوخته شده و با من برخورد میکند گوشی از دستش به زمین میافتد و دشنام میدهد. دختر نادان سرت را بالا بگیر شاید جلوی پایت چالهای باشد و با سر درون آن بیافتی و من دلم خنک شود!
اگر شما هم از آدمهای نادان هستید خواهش میکنم کمی فرهنگ شهروندی را بیاموزید و اگر در این زمینه دیدگاهی دارید از شما درخواست میکنم در توییتر با برچسب #ازکنابرو توییت کنید توییتهای شما در همین نوشته نمایش داده خواهد شد. سپاسگزارم.
با این مشکلی که گفتی من بارها و بارها مواجه شدم. خانم ها فکر میکنن که همیشه حق اونهاست که خورده میشه و انها هستن که همیشه مظلومن.
كاملا با هر دو مورد موافقم ولى چند درصد مردم به اين درك رسيداند؟
یه بار تو تاکسی بودم هنوز اتفاقی نیفتاده بود نمی دونم راننده چه احساس کرد که گفت دخترم شما بیا بشین جلو. بازم به غیرت ایشون.
درود ؛
امیدوارم مصداق اسمتان باشید. خوشا به سعادتتان . میراث دار خانواده ای ای هستید حاضر به پذیرش زور نشدند و بر سر آئین خویش ماندند.موفق باشید
سلام
اتفاقی وبلاگتان را پیدا کردم. خیلی قدیم ها یک وبلاگی به نام سوشیانت بود که نمیدانم همانید یا نه. ولی به هر حال از طریق وبلاگ آقای جاود به اینجا آمدم.
امشب من هم از گلایههایم نوشتم که بی ربط به نوشته شما نیست. ولی از نوعی دیگر. کار خیلی شایستهای نیست آدم به خودش لینک بدهد. ولی من لینک را اینجا میگذارم که خوانندگانتان آن را هم بخوانند و اگر توانستند مراعات کنند و آموزش بدهند.
https://goodering.blogspot.com/2017/07/blog-post_13.html