روزنوشت

ناشنوایی

هر روز با تو سخن می‌گویند و از تو پاسخ می‌خواهند. گاه می‌گویند فراموششان کرده‌ای گاه می‌گویند با خاموشی و لب فروبستن سزایشان را می‌دهی. گاه نیز خشم بر آن‌ها چیره می‌شود فریاد برمی‌آورند خدایا! چرا پاسخم را نمی‌دهی؟ چرا به من کمک نمی‌کنی؟ به راستی از این کارت خسته‌اند. پرسشی را این‌جا برایت نوشتم باشد که پاسخی بدهی. آیا ناشنوایی؟ من بر این باورم که یا تو ناشنوایی یا آن‌ها و شاید هر دو! شاید آن‌ها ناشنوا هستند و پاسخت را نمی‌شنوند. شاید تو آوای آن‌ها را نمی‌شنوی و ناشنوایی. شاید زبان یک‌دیگر را نمی‌دانید!

باری این را نگاشتم تا هم تو و هم آن‌ها که فریاد می‌زنند خدایا، در پی راه چاره‌ای باشند. شاید نیاز باشد. گوش‌های ناشنوا نیازمند درمانند! این را نگاشتم چون نمی‌دانستم تو ناشنوایی یا آن‌ها!

author-avatar

درباره سوشیانت زوارزاده

من سوشیانت زوارزاده هستم یک روان‌شناس و روانکاو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *