همواره به دیدن کاریکاتور دلبستگی ویژهای داشتم زیرا فریادش خاموش است. فریادی که گوش جهان را کر میکند فریادی که اگر خاموش نبود خاموشش میکردند. آه ببخشید! نوشتهام را همچون بسیاری از آدمهای سرشناس در برابر تلویزیون و رادیو با نام خدا آغاز نکردم. پس یک برگشت به نخست بزنم و بگویم: به نام خدایی که همین نزدیکیست؟ نه بهتر است بگویم به نام خدایی که باورهای آفریدگانش را سانسور نمیکند میشنود و میگوید آدمی آزادست.
گفتم آزاد یاد برداشتهای آزاد تلویزیون افتادم نگارهای را میگذارند و مینویسند برداشت آزاد. اگر نگارهی کودکی را در کنار پیرمردی نشانت دهند و بنویسند برداشت آزاد، برداشتت چیست؟ چه برداشتها که نکردم یاد چوبدستی پیرمرد افتادم که روزی چماق بود یاد مردمانی افتادم که برداشتشان از زندگی چیزی جز آلت رهبران جهان نیست. یاد کودکی افتادم که بزرگترین اندوهش آب شدن بستنی است و یاد پیرمردی که بزرگترین اندوهش نداشتن گوری برای مرگ است. یاد جوانی افتادم که یک شبه پیر شد به ناچار چوبدستی به دست گرفته و با نگاه به چند سال پیش از زندگیش آهی میکشد و با سربلندی میگوید کار درست را کردم. برداشت آزادت چیست؟ برداشت آزادم این است که در جهانی زندگی میکنم که برداشت آزادت که هیچ، نفس کشیدنت را هم به بند میکشند.
پانوشت: هر گونه برداشت آزاد، دولتی، یارانهای و … از این نوشته برای همگان آزاد است.
برداشت آزاد یعنی سانسور زندگی یعنی سکوت
امروز دیگر سکوت معنای رضایت نیست
http://manoblogam.ir/1392/01/%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D8%B3%DA%A9%D9%88%D8%AA-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA/