تازیانه را بزن
تازیانههایت را تندتر بر من بزن آری من گناهکارم گناهم عاشق بودن است گناه من فراموش کردن خودم است. گناهان من بیشمار است خود نیز میدانم پس تازیانه را بر من بکوب چشم پوشی کن از این که شاید روزی…
روزنوشت های من پیرامون آنچه برایم رخ میدهد
تازیانههایت را تندتر بر من بزن آری من گناهکارم گناهم عاشق بودن است گناه من فراموش کردن خودم است. گناهان من بیشمار است خود نیز میدانم پس تازیانه را بر من بکوب چشم پوشی کن از این که شاید روزی…
همیشه در پیرامونم رویدادهای جالبی می دیدم که کم تر درباره ی آن ها در تارنمایم می نوشتم اما بر آن شده ام تا از این پس بیش تر درباره ی چنین رویدادهایی بنویسم به ویژه اگر با روان شناسی…
امروز برای خرید یک نمایشگر رایانه ی تازه روانه ی خیابان ولیعصر شدم من برای رفت و آمد در شهر بیش تر سوار مترو می شوم به پاساژ رضا رفتم و نمایشگری خریدم برای بازگشت به سوی ایستگاه سعدی رفتم…
همه چیز آماده بود تا به دانشگاه بازگردم چون هنوز در ترم کنونی پایم را به دانشگاه نگذاشتهام! بانو به من گفت بیا یک هفته به شیراز برویم من هم نتوانستم نپذیرم زیرا دیوانهی سفر کردن هستم و میپندارم که…
همانگونه که میبینید بسیاری از نوشتههای من پاک شدهاند! بله این به خاطر مشکلی بود که در تارنما رخ داد و ناچار به پاک کردن و راهاندازی دوباره ی آن شدم در این میان فهمیدم که پروندهی برونبری شدهی نوشته…