بررسی گفتههای ناروای یوسف اباذری و پاسخ به آن
اگر سخنرانی آقای اباذری را شنیده باشید واژههای فرتور بالا برایتان آشناست. چندی پیش، یوسف اباذری که کاغذپارهای به نام مدرک جامعهشناسی دارد سخنرانی تندی داشت و در آن مردم را نادان خواند و به شادروان مرتضی پاشایی خوانندهی پاپ و هوادارانش دشنام داد. همچنین خوانندهها را سوسول و ورزشکارها را لات نامید.
در بخش نخست این نوشتار به بررسی رفتار مردم از دیدگاه روانشناسی اجتماعی میپردازم تا با برخی از شوندهای (دلایل) رفتار هواداران مرتضی پاشایی پس از مرگ وی آشنا شوید. در بخش دوم نیز به گفتههای ناروای اباذری پاسخ خواهم داد. از سوی دیگر شما میتوانید پادکست این نوشته را نیز در رادیو آواگاه با آوای من گوش کنید.
یادآور میشوم که من درستی یا نادرستی رفتار مردم را داوری نمیکنم و این خود مردم هستند که باید داوری کنند.
برای بررسی رفتار مردم در گروهها نخست باید خود گروه و مفهومش بررسی شود.
گروه از دو یا چند تن پدید میآید که با هم کنش (Interaction) دارند؛ روی هم تاثیر میگذارند و از هم تاثیر میپذیرند. پس ویژگیهای بنیادین گروه، کنش و تعامل میان افراد، داشتن پنداره و درک درست از دیگر هموندان (Members) و پیوند عاطفی و وابستگی دوسویه است.
در برابر گروه ما انبوهه را داریم که شماری از مردم است که آماج یا هدف مشترک دارند ولی بر روی هم تاثیر دوسویه نمیگذارند برای نمونه صف نانوایی یک انبوهه است.
چرا مردم رفتارهای ویژه و همانندی را در گروه از خودشان نشان میدهند؟
در اینجا نیاز است با برخی واژهها و دیدگاههایی که در روانشناسی اجتماعی کاربرد دارد آشنا شویم.
تقلید:
در دیدگاه یادگیری اجتماعی گمان بر این است که شوند (علت) بروز رفتارها به آموختهها یا تجارب گذشتهی فرد بازمیگردد دیدگاه یادگیری، شوند (علت) رفتار را شوندهای محیطی و محیط بیرونی میداند؛ نه تفسیرهای ذهنی فرد از آنچه روی میدهد. در رویکرد یادگیری اجتماعی تبیین رفتار، هدف ماست نه حالتهای روانی و ذهنی.
بندورا در دیدگاه یادگیری اجتماعی میگوید گاهی مردم برای تنبیه و پاداش رفتاری را بروز نمیدهند. آنها این کار را با دیدن رفتار دیگران انجام میدهند پس در اینجا دیدن رفتار گروه، شوند یا عامل بنیادین است.
بر پایهی این دیدگاه، یادگیری از راه دیدن رخ میدهد پس فرد، تقویت و تنبیه را دریافت نمیکند بلکه از مشاهدهی رفتار دیگران یاد میگیرد که در هر جایی چگونه رفتار کند.
مانند سوگواری برای مرتضی پاشایی و یا سوگواری ماه محرم که برخی از مردم ناخواسته و از روی دیدن رفتار دیگران سوگواری میکنند و یاد میگیرند با دیدن اندوه همدیگر برای همدردی اندوهگین باشند.
ارضای نیاز:
دیدگاه انگیزش میگوید نیاز فرد را وادار به انجام کار میکند. انگیزه در اثر نیاز پدید میآید و این انگیزه رفتار را نیرومند و هدفمند میکند. انگیزش کارکردی است که برای برآورده کردن انگیزه و برطرف کردن نیاز انجام میشود. بر پایهی این دیدگاه مردم با رفتارشان به ارضای نیاز میپردازند.
انگیزهی رفتار سوگواران در اینجا میتواند چیزهای گوناگونی باشد شاید بتوان گفت کاتارسیس و یا تخلیهی احساسی و روانی یکی از انگیزههای سوگواران بوده است.
دیدگاه تبادل اجتماعی:
بر پایهی این دیدگاه هنگامی که دو فرد با هم در کنش یا تعامل هستند مبادلهی پاداش یا تنبیه میان آنها رخ میدهد. در برخی موارد این کار آگاهانه است که ما کاری را انجام میدهیم تا به خواستههایمان برسیم و گاهی هم ناآگاهانه است که ما دنبال پاداشی نیستیم. بر پایهی این دیدگاه همدردی و همراهی با دیگران نیز گونهای از تبادل اجتماعی به شمار میآید که در این گونه از تبادل اجتماعی، تنبیه یا پاداشی در کار نیست. پس این دیدگاه هم میگوید مردم با سوگواری و نشان دادن همدردی به گونهای به تبادل اجتماعی میپردازند.
رفتار مردم را میتوان بر پایهی دیگر شاخههای روانشناسی هم بررسی کرد. در زمینهی رفتار، دیدگاههای فراوانی هست که سخن گفتن دربارهی آن این نوشتار را به درازا میکشاند پس به همین چند دیدگاه بسنده میکنم.
آقای اباذری در گفتههایش از بیتوجهی به مردم بلوچستان سخن گفت من گفتههای ایشان را در این زمینه درست میدانم پرسش اینجا این است که چرا باید این گونه باشه؟ چرا مردم دچار فراموشکاری گروهی یا غفلت جمعی میشوند؟
همهی ما در زندگی با موقعیتهای اضطراری روبهرو شدهایم واکنشی که ما در موقعیتهای اضطراری بروز میدهیم گاه ناهمسان (متفاوت) است. چرا مردم هنگامی که کسی میخواهد خودکشی کند با گوشی از او فیلم میگیرند؟ چرا برخی با دیدن گزارش زلزله شتابان به شهر زلزلهزده میروند تا کمک کنند؟
مردم در برخورد با موقعیت اضطراری دو گونه واکنش بروز میدهند:
1- پرهیز یا سرکوب 2 -انجام یا حساس شدن
واژهها روشن هستند در پرهیز، کمک انجام نمیشود و در انجام، ما کمک میکنیم.
به شوندها و دلایل گوناگون مردم کمک نمیکنند:
1- شاید کمک به، بینندهی یاریرسان زیان رساند.
2- شاید آگاهی و کاردانی بسنده برای انجام کمک در آن زمینه را ندارند.
3- بیشتر مردم در برخورد با رخدادهای ناگوار دچار شوک یا دستپاچگی میشوند و نمیتوانند تصمیمگیری درست و شتابانی را انجام دهند.
4- گاهی مردم رخداد را چندان ناگوار و زیانبار نمیدانند که نیازمند کمک باشد.
5- هنگامی که بینندگان یک رخداد ناگوار بیش از یک تن باشد کمک کمتری انجام میشود چون هر کسی دوست دارد دیگری واکنش نشان دهد و با خود میگوید اگر من هم کمک نکنم دیگران هستند و کمک خواهند کرد که به این پدیده لوث مسئولیت گفته میشود.
6- هنگامی که رخداد ناگوار از نزدیک دیده شود احتمال کمک کردن بیشتر است تا اینکه از نزدیک بیننده نباشید. من به کسی میگویم سه تا کوچه پایینتر یک پیرمرد زمین خورده. چه اندازه احتمال دارد برای کمک نزد پیرمرد برود تا اینکه در برابر چشمانش یک پیرمرد زمین بخورد؟
همانگونه که گفتم در برابر پرهیز ما انجام یا حساس شدن را داریم که به خاطر مردمدوستی، همحسی، تجربهی رخداد ناگوار همانند در گذشته و چیزهایی مانند این بروز میکند.
افرادی که در رخدادهای ناگوار کمک میکنند خودپندارهی کامل و درست از خود دارند اجتماعی هستند و مسئولیتپذیرند. این افراد به این باور دارند که رفتار خوب، پیامد خوبی برایشان به دنبال خواهد داشت چنین کسانی منبع کنترل درونی دارند و حس رقابت در آنها بیش از دیگران است.
پاسخ به گفتههای ناروای آقای اباذری:
آقای اباذری گفت پاپ مبتذلترین نوع موسیقی جهان است دربارهی تحلیل فنی موسیقی سخن گفت و در سراسر گفتههایش واژهی فالش را به کار برد بدون اینکه آگاهی در این زمینه داشته باشد. فالش خواندن؟ فالش میتواند در هر سبک موسیقی پدید آید. من نمیگویم وی نادان است. نه! او تکرار نادانی است.
او میگوید مردم به فلاکت افتادهاند و به این موسیقیها گوش میدهند. آقای اباذری مردم به فلاکت نیفتادهاند مردم آزادند هر موسیقی که دلشان میخواهد گوش دهند. دهها سبک موسیقی داریم و هر کسی میتواند چیزی را که میپسندد گوش کند. من جاز گوش میدهم تو باخ گوش میدهی و دیگری دوست دارد آهنگهای جواد یساری یا بیتلز گوش دهد. به من و تو چه؟
ایشان از اینکه مردم چهرههای سرشناسی مانند ورزشکاران، بازیگران و هنرمندان را دوست دارند مینالد و از باشندگی و حضورشان در گردهماییها خشمگین است. ایشان چه جور جامعهشناسی هستند؟ در جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی ما با نفوذ اجتماعی روبهرو هستیم. نفوذ اجتماعی میزان تاثیری است که جامعه و آدمها بر روی هر فرد میگذارند یعنی هر کسی تا چه اندازه خود را تحت تاثیر دیگران حس میکند و از دیگران تاثیر میپذیرد.
این نفوذ اجتماعی هم میتواند خوب و هم بد باشد. برای نمونه از همین نفوذ اجتماعی بهره گرفته میشود تا مردم را به انجام کارهای مردمدوستانه، کمک به خیریه و کارهایی از این دست تشویق کنند. چهرههای سرشناس، هم از مردم تاثیر میپذیرند و هم روی آنها تاثیر میگذارند این ویژهی کشور ما نیست و چیزی جهانی است. در سراسر جهان بازیگرها و ورزشکارانی هستند که تلاش کردهاند به سیاست راه پیدا کنند.
ایشان پیاپی تلاش میکند که بگوید گرایش موسیقی پاپ فاشیست و ابتذال است و پیاپی تلاش میکند میان موسیقی و سیاست پلی بسازد. این کار او من را یاد کسانی میاندازد که همیشه دربارهی تئوری توطئه سخن میگویند. همان کسانی که بر این باورند ایلومیناتیها و فراماسونها جهان را سرپرستی میکنند و مردم بدون اینکه بدانند زندانی آنها هستند.
ایشان در گفتههایش خوانندگان را سوسول و ورزشکاران را لات نامید و میگوید این گروه تلاش کردند سیاست واقعی را در این کشور نابود کنند همچنین میگوید خوانندهها و ورزشکاران دست به دست هم دادند تا در این کشور سیاستزدایی کنند و میپرسد موسیقی پاشایی در برابر آرمانهای اول انقلاب چه جایی دارد؟
یاد این افتادم که گفت من نمیگویم روحانی فاشیست است تکرار فاشیست است. پس من نمیگویم تو نادانی. تو تکرار نادانی هستی.
اگر ورزشکاران لات و خوانندهها سوسول هستند تو چه هستی؟ جایگاه تو در این بازی چیست؟ ما در این بازی همه بازیگریم.
سیاست واقعی؟ بنیان سیاست با دروغ گذاشته شده. بهتر است نوشتههای ماکیاولی را در این زمینه بخوانی. سیاست سرشار از دروغ است. پس به کار بردن واژهی سیاست در کنار واژهی واقعی کاری خندهدار است.
چند سیاستمدار راستگو را میتوان نام برد؟ خندهدار است چون همان راستگوها نیز دروغ میگویند.
آماج و هدف موسیقی سیاستزدایی نیست آماج موسیقی، پیکار و شکست سیاست است. موسیقی در سراسر جهان، راهکاری برای شوریدن و فریاد به سیاستهای نادرست بوده هست و خواهد بود. تو هنوز این را نفهمیدی و دربارهی تحلیل موسیقی جفنگ میگویی؟
هنگامی که دختری در سخنرانی دربارهی نسل سخن گفت به وی یورش بردی و گفتی نسل معنی ندارد. پس چرا دربارهی آرمانهای آغاز انقلاب سخن میگویی؟ میگویی موسیقی این آقا چه جایگاهی در برابر آرمانهای اول انقلاب دارد؟ آقای اباذری باید باز هم آهنگهای انقلابی گوش دهیم؟! من از تو یک پرسش دارم. چرا به جای آغاز انقلاب به هزار و خردهای سال پیش برنگردیم؟ موسیقی آغاز انقلاب در برابر آرمانهای صدر اسلام چه جایی دارد؟ مگر در اسلام لهو و لعب حرام نیست؟ نسل چیزی نیست که با آره و نه گفتن تو بودنش را از دست دهد امیدوارم بتوانی این را بفهمی. نسل بخشی از همین جامعه است که در آن زندگی میکنی. نسل در گفتههای خودت آنجا که دربارهی انقلاب سخن گفتی به چشم میخورد. تو که میگویی دربارهی نسل سخن نگوییم پس چرا دربارهی سالهای آغازین انقلاب سخن میگویی؟
میگویی هنر یا حقیقت و یا دروغ میگوید و موسیقی پاشایی دروغ است.
آیا تاکنون به این اندیشیدی که حقیقت و دروغ چیست؟ از دید من حقیقت و دروغ مطلق نیست نسبی است. گاه راستی آن چیزی نیست که ما با چشمهایمان میبینیم. یاد آن گفتاورد کهن افتادم که میگوید: Nothing is true, Everything is permitted
میگویی میلیونها مدل ساختند که شما محکومید بر اساس آن مدلها زندگی کنید. این دیدگاه شما جامعهشناسان زورگرا (جبرگرا) است که از تئاتر سرچشمه میگیرد و مفهوم رل یا نقش را در بر دارد ما روانشناسها هر فرد را پویا، توانمند، دارای اندیشه و توان گزینش میدانیم نه زندانیهایی که به آنها دستور داده میشود کاری را انجام دهند.
آقای اباذری شما با سوگواریهای بزرگ مشکل دارید و به آنها برچسب ابتذال میزنید. میگویید ترس متقابل باعث شده یک سری آدم بپرند توی بغل هم که نترسند. آن چیزی که شما به آن ترس میگویید در روانشناسی همدلی نام دارد. مردم از روی ترس این رفتار را بروز نمیدهند و این رفتار نشانهی ابتذال نیست. این رفتار نشانهی هوشمندی است.
از دید شما سوگواریهای بزرگ ابتذال است پس میخواهید بگویید سوگواریهای ماه محرم هم ابتذال است؟! مهمترین آرمان این انقلاب عاشورا و باور عاشورایی است. مگر دربارهی آرمانهای انقلاب سخن نمیگویی؟ پس میخواهی بگی همین آرمانهایی که از آن یاد میکنی هم دچار ابتذال است؟ برای همین است که میگویم تو تکرار نادانی هستی!
میگویی زیر بار این موسیقی و این رفتار مردم له شدهای؟ به درک که له شدی این نشانهی ناتوانی توست من هم به آهنگهای این آدم گوش نمیدهم چرا من له نشدهام؟ چرا از میان این همه آدم به تو فشار آمده؟ سیاستزدایی در هزار جای دیگه رخ میدهد و تو با یک سوگواری زیر فشار سیاستزدایی له میشوی؟
بر پایهی روانشناسی سوگ میتواند 3 تا 6 ماه دنباله داشته باشد و پس از آن اختلال روانشناختی به شمار میآید. پس این رفتار مردم و سوگواری که انجام دادند طبیعی است.
تو مردم رو ابله نامیدی. و میگویی بسیار خوشحالم که توهین میکنم. دستاویز فرومایگان سخن ناپسند است.
یک پاکنهاد و نجیبزاده اینگونه رفتار نمیکند.
به یاد بسپار اگر کسی از روی خرد و دانایی سخن بگوید نیاز نیست فریاد بزند. نیاز نیست از سخن گفتن دیگران جلوگیری کند. اگر فریاد میزنی و میان گفتار دیگران در سخنرانی میپری و نمیگذاری تا دیدگاهشان را بگویند نشانهی این است که تو کودکی هستی که توان سخن گفتن از روی خرد و آگاهی را نداری و میترسی دیگران با گفتارشان اندیشههای پوچ تو را لگدمال کنند.
رفتار مردم سرشار از ابتذال است یا گفتههای تو که میگویی بسیار خوشحالم که توهین میکنم؟
تو نه از جامعهشناسی نه از موسیقی و نه از سیاست چیزی سرت نمیشود. جامعهشناس فردی از درون جامعه است بهتر است کاغذ پارهی جامعهشناسیت را آتش بزنی و از دانشگاه بروی.
دوستانه پیشنهاد میکنم پیش یک روانشناس بروی چون من نشانگان اختلال روانشناختی را درونت میبینم و بر این باورم که نیازمند کمک یه روانشناس هستی.
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن
مصلحی تو ای تو سلطان سخن
1 دیدگاه در “بررسی گفتههای ناروای یوسف اباذری و پاسخ به آن”