فراموش کردهام که فراموش کردهای!
در اندیشهی دیگری. در جستوجوی دیگری. در گفتوگو با دیگری. دیدن خویش در چشمهای دیگری. در آغوش دیگری. بوییدنش. بوسیدنش. بودنش. ماندنش. آه چه دشوارست. چه دشوارست دیدن و دم نزدن. چه دشوارست فراموش شدن. آنگاه که فراموش شوی دیگر…