فراموش کردهام که فراموش کردهای!
در اندیشهی دیگری. در جستوجوی دیگری. در گفتوگو با دیگری. دیدن خویش در چشمهای دیگری. در آغوش دیگری. بوییدنش. بوسیدنش. بودنش. ماندنش. آه چه دشوارست. چه دشوارست دیدن و دم نزدن. چه دشوارست فراموش شدن. آنگاه که فراموش شوی دیگر مُردهای. نیستی. گاه باید بر سر آرامگاه خویش گلی نهاد...
[email protected]@none says:
@none says:
@none says:
@none says: